معنی لبخند زدن
لغت نامه دهخدا
فارسی به انگلیسی
Smile
فارسی به ترکی
gülümsemek
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
خندیدن
فرهنگ عمید
خندهای که فقط لبها از هم باز شود، خندۀ کم، تبسم،
لبخند زدن: (مصدر لازم) تبسم کردن،
فرهنگ پهلوی
احساس شادی بر لبان
فرهنگ معین
(~. خَ) (اِ.) خنده کوتاهی که تنها موجب حرکت لب هامی شود، تبسم.
مترادف و متضاد زبان فارسی
تبسم، خنده، شکرخند، شکرخنده
معادل ابجد
747